دست باز. کریم و بخشنده. فراخ آستین: فراخبال کند عدل تنگ قافیه را چنانکه چرخ ردیف دوام او زیبد. خاقانی. رجوع به فراخ آستین شود آسوده خاطر. (ناظم الاطباء)
دست باز. کریم و بخشنده. فراخ آستین: فراخبال کند عدل تنگ قافیه را چنانکه چرخ ردیف دوام او زیبد. خاقانی. رجوع به فراخ آستین شود آسوده خاطر. (ناظم الاطباء)
سالی که در آن غلات و اجناس بکثرت پیدا شود. (آنندراج). مقابل تنگ سال. (یادداشت بخط مؤلف) : چون جو راست برآید وهموار، دلیل کند که آن سال فراخ سال بود و چون پیچیده و ناهموار برآید تنگسال بود. (نوروزنامۀ خیام)
سالی که در آن غلات و اجناس بکثرت پیدا شود. (آنندراج). مقابل تنگ سال. (یادداشت بخط مؤلف) : چون جو راست برآید وهموار، دلیل کند که آن سال فراخ سال بود و چون پیچیده و ناهموار برآید تنگسال بود. (نوروزنامۀ خیام)